نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

رَجَعَ سَجّادٌ مِنَ الْمَدرَسَةِ حَزيناً؛ عِنْدَما جَلَسَ عَلَی الْمائِدَةِ مَعَ أُسْرَتِهِ، بَدَأَ بِالْبُکاءِ فَجْأَةً وَ ذهَبَ إلِیَ غرُفتَهِ؛ ذهَبَ أبَوهُ إلِيهِ وَ تَکَلَّمَ مَعَهُ وَ سَأَلَهُ : «لِماذا ما أَکَلْتَ الطَّعامَ؟!»

سجّاد با ناراحتی از مدرسه برگشت؛ هنگامی که با خانواده اش بر سفره نشست ناگهان شروع به گریه کرد و به اتاقش رفت؛ پدرش به سوی او رفت و با او صحبت کرد و از او پرسید: «چرا غذا نخوردی؟!»

أَجابَ: «هَلْ تَعْرِفُ صَديقي حُسَيناً؟»

جواب داد: «آیا دوستم حسین را می شناسی؟»

قالَ: «نَعَم؛ أَعْرِفُهُ؛ هوَ وَلَدٌ ذَکيٌّ وَ هادِئٌ. ماذا حَدَثَ لَهُ؟»

گفت: «بله؛ او را می شناسم؛ او پسر باهوش و آرامی است. چه اتفاقی برای او افتاده است؟»

أَجابَ سَجّادٌ: «هوَ رَقَدَ فِي الْمُسْتَشفَی؛ صَدَمَتهُ سَيّارَةٌ؛ وَقَعَتِ الحادِثَةُ أَمامي؛ عِندَما شاهَدْتُهُ عَلَی الرَّصيفِ الْمُقابِلِ؛ نادَيْتُهُ؛ فَقَصَدَ الْعُبورَ بِدونِ النَّظَرِ إلَی السَّیّاراتِ و مِنْ غَیْرِ مَمَرِّ الْمُشاةِ؛ فَقَرُبَت مِنْهُ سَيّارَةٌ وَ صَدَمَتْهُ.کانَتْ سُرعَةُ السَّیّارَةِ کَثیرَةً.»

سجاد جواب داد: «او در بیمارستان بستری شده است؛ ماشینی به او برخورد کرد؛ حادثه جلوی من اتفاق افتاد؛ وقتی که وی را در پیاده رویِ رو به رو دیدم؛ صدایش زدم. و خواست بدون نگاه‌ کردن به خودروها و از جایی جز خط کشی عابر پیاده عبور کند در نتیجه خودرویی به او نزدیک شد و به وی برخورد کرد. سرعتِ خودرو زیاد بود.

قالَ أَبوهُ: «کَيْفَ حالُهُ الأْنَ؟»

پدرش گفت: «الان حالش چطور است؟»

قالَ سجّادٌ: «هوَ مَجروحٌ.»

سجاد گفت: «او صدمه دیده است‌.»

فِي الْيَومِ التّالي طَلَبَ الْمُدَرِّسُ مِنْ تَلاميذِهِ کِتابَةَ قَوانينِ الْمُرورِ وَ رَسْمَ إشاراتِ الْمُرورِ في صَحيفَةٍ جِداريَّةٍ و رِعایةَ الْأعمالِ الصَّحیحَةِ فِي الشَّوارعِ و الطُّرُقِ. ثُمَّ أَخَذَ الْمُدیرُ تَلامیذَ الْمَدرَسَةِ إِلَی مِنطَقَةِ تَعلیمِ الْمُرورِ.

در روز بعد، معلّم از دانش آموزانش نوشتن قوانین راهنمایی و رانندگی، رسم علائم راهنمایی و رانندگی در روزنامه دیواری و رعایت اعمال صحیح در خیابان ها و راه ها را درخواست کرد. سپس مدیر مدرسه دانش آموزان را به پارک آموزش ترافیک برد.

و بَعْدَ یَومَینِ جاءَ شُرطِيٌّ إِلَی الْمَدرَسَةِ مِن إِدارَةُ الْمُرورِ لِشَرْحِ إشاراتِ الْمُرورِ وَ طَلَبَ مِنهُم الْعُبورَ مِن مَمَرِّ الْمُشاةِ.

و بعد از چند روز پلیسی از اداره راهنمایی و رانندگی برای توضیح علائم عبور و مرور  به مدرسه آمد و از آن ها خواست که از محل عابر پیاده عبور کنند.

کَتَبَ التَّلاميذُ صَحيفَةً جِداريَّةً وَ رَسَموا فيها عَلاماتِ الْمُرورِ وَ شَرَحوا مَعانيَها.

دانش آموزان روزنامه دیواری را توشتند و در آن علامت های راهنمایی و رانندگی را کشیدند و معانی آن ها را توضیح دادند.

الاربعینات

(گفت و گوهایی مربوط به راهپیمایی اربعین)

أَ یُمکِنُ أَنْ تَرجِعَ قَلیلاً؟

لا بَأسَ.

-آیا امکان دارد کمی برگردی؟

اشکالی ندارد.

عَفواً؛ أَ تُعطینی مَکاناً حَتّیٰ أَجْلِسَ هُنا؟

نَعَمْ؛ تَفَضَّلْ.

ببخشید؛ آیا جایی به من می دهی تا این جا بنشینم؟

بله؛ بفرما.

هَلْ یَسُدّونَ بابَ الْحَرَمِ هٰذِهِ اللَّیلَهَ؟

نَعَم.

آیا امشب در حرم را می بندند؟

بله

عَفواً أَینَ مَوقِفُ سَیّاراتِ الْحَرَمِ؟

خَلفَ هٰذَا الْبِناءِ.

ببخشید پارکینگ حرم کجاست؟

پشت این ساختمان است.

هَل توجَدُ سَیّاراتٌ لِلْعَتَبَهِ لِلذَّهابِ إلیٰ سامَرّاء؟

لا، مَعَ الْأَسَفِ.

آیا برای رفتن به سامرا، ماشین های حرم هست؟

نه، متأسّفانه.

أَ یُمکِنُ أَنْ تُساعِدَنی؟

لا بَأسَ. أَنا فی خِدمَتِکَ.

آیا امکان دارد به من کمک کنی؟

اشکالی ندارد. من در خدمتت هستم.

أَینَ الْحَرَمُ؟

عَلَی الْیَمینِ.

حرم کجاست؟

سمت راست.

أَیُّ جِهَهٍ بِلا ازْدِحامٍ؟

هٰذِهِ الْجِهَهُ، عَلَی الْیَسارِ.

-کدام جهت شلوغ نیست؟

این جهت، سمت چپ.

مِنْ أَینَ أَشتَی شاحِنَ الْجَوّالِ؟

مِنْ ذٰلِکَ الْمَحَلِّ.

از کجا شارژر موبایل را بخرم؟

از آن مغازه.

أَ یُمکِنُ أَنْ تُعطیَنی شاحِنَ الْجَوّالِ؟

تَفَضَّلْ.

آیا امکان دارد شارژر موبایل را به من بدهی؟

بفرما.


سایر مباحث این فصل